سوال آخر...././././.
نوشته شده توسط : saeed

 

همین حالا که پای کامپیوتر نشسته بودم و می دانستم مطلبی برای نوشتن ندارم، تلفن زنگ زد و خانمی که ادعا می کرد از طرف دانشگاه شهید بهشتی مشغول انجام یک تحقیق است، سوالاتی در مورد بیمه و دندانپزشکی از من پرسید.

- « به دندان های خودتان چه نمره ای می دهید؟»
- « هجده.»
-« روزی چند بار مسواک می زنید؟»
- « یک بار.»
- « نخ دندان؟»
- « یک بار.»
- « سیگار یا قلیان می کشید؟»
- « خیر.»
- « همسرتان چطور؟»
فکر کردم منظورش این است که آیا در معرض دود سیگار یا قلیان شخص دیگری هستید و گفتم نه.

- « تحت پوشش چه بیمه ای هستید؟»
- « ارتش.»
- « اخیرا از این بیمه برای دندانپزشکی استفاده کرده اید؟»
- « خیر. از بیمه خودم استفاده کرده ام.»
-« بچه دارید؟»
- « خیر.»
- « خانه شما استیجاری است؟»
- « خیر.»
- « تحصیلاتتان چقدر است؟»
- « لیسانس.»
- « چندسالتان است؟»
- « سی و سه.»
- « و آخرین سوال... سن همسرتان؟»

همسرم؟؟ می توانستم برایش توضیح بدهم که در سی و سه سالگی هنوز مجردم و این را همه از وبلاگم می فهمند، اما سوال آخر بود و من هم چند لحظه پیش درباره سیگار یا قلیان نکشیدن همسرم(!) حرف زده بودم و حالا ساده ترین راه این بود که به عنوان یکی از معدود دفعات در زندگی ام دروغ بگویم:« سی و پنج.»

من می توانستم همان زن سی و سه ساله ای باشم که همسر سی و پنج ساله ام سیگاری نیست. امروز صبح درحالی که دارم آشپزی می کنم تلفن زنگ می خورد و زنی سوالاتی از من می پرسد که مرا به فکر می اندازد وقت آن است که به فکر داشتن بچه ای بیفتیم...
زندگی من در پاسخ همه سوالات آن زن، درست بود، به جز سوال آخر.
 

 

|
امتیاز مطلب : 85
|
تعداد امتیازدهندگان : 23
|
مجموع امتیاز : 23
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 دی 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: